یک جایی خونده بودم که نباید به دیگران اجازه بدی چون نور چراغ اذیتشون میکنه، ازت بخوان نورش رو کم کنی و متاسفانه اصل این جمله زیبا رو یادم نمونده اما میدونم من این کار رو زیاد میکنم: من به دیگران اجازه میدم جلو درخششم رو بگیرن چون نور اذیتشون میکنه.
نزدیکترین مثالش رو در هفته گذشته دیدم: دوست دختر یکی از دوستای صمیمیم به رابطه دوستانه ما و تواناییهای من در پیش بردن کاری که با همکاری همدیگه داریم انجام میدیم حسادت کرد، حسادتش رو ابراز کرد و حالا این منم که نور چراغ رو کم کردم: نقشم در همکاری رو کمرنگ تر کردم.
من این کار رو برای آرامش دوستم انجام دادم، اما میدونم این دلیل به اندازه کافی محکم نیست و از این بابت خیلی ناراحتم.
باید یادبگیرم بذارم دیگران تحت تاثیر حضورم و قدرتم قرار بگیرم و از تبعاتش نترسم. من همه عمرم رو مشغول یادگیری بودم، استحقاق این رو دارم که تحسین بشم و مورد توجه قرار بگیرم و تحت تاثیر قرار بدم دیگران رو.
تصمیم دارم یک مطلب هم در مورد یادگیری و خودآموزی بنویسم. امیدوارم بتونم به زودی و به زیبایی بنویسمش.
منم بهترین رفیقمو رها کردم چون نامزدش حساس بود! اونم بعد کلی سال رفاقت خیلی نزدیک!