یادم هست که روز آخر اسفند، یک پست در اینستاگرامم گذاشتم و نوشتم که دستاورد سال 98 برای من این بود که به اهمیت احترام به فرآیند ایمان آوردهام.
این روزها ذهنم مدام درگیر فرآیندهای مختلف زندگیام است- البته درگیر فرآیندهایی که میتوانم ببینم. فرآیندهایی که در نقطهای از زندگی به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه شروع کردهام و در حال حاضر در زنگیام در جریان هستند.
یکی از این فرآیندها، فرآیند رسیدن به یک جسم سالم است. برای داشتن یک جسم سالم، کارهای بسیار زیادی را باید انحام داد اما هنگامی که به بحث مراقبت از جسم میرسیم، اهمیت کارهایی که نباید انجام بدهیم بسیار بیشتر از اهمیت کارهایی است که لازم است انجام بدهیم. ایمان به اینکه مراقبت از جسم و سلامت فیزیکی نیازمند یک فرآیند است، این کار را برای من - که بسیار کمالطلب هستم- بسیار آسان کردهاست.
به عنوان مثال اگر برای یک وعده غذایی نتوانم تناسب لازم بین سبزیجات و سایر مواد مغذی را رعایت کنم -به جای اینکه مثل قبل کمی خودم را با فکر اینکه هیچ چیز آنطور که باید نیست آزار بدهم- یک نفس عمیق میکشم و به خودم میگویم این تنها یک وعده غذایی از بیشمار وعدههایی است که قرار است در این مسیر داشته باشی، میتوانی به مرور زمان و با رعایت بیشتر در آینده، اثر این عدم توازن را به حداقل برسانی.
و این موضوع در مورد تمام فرآیندهای جاری در زندگیام صادق است: مطالعه کتابهای دشواری که انتخاب کردهام، مطالعه موضوعی که برای آینده شغلیام لازم میدانم بر روی آن متمرکز بشوم و حتی بهبود وضعیت روحیام. در مجموع به نظرم برای منی که تا این درجه کمالطلبی منفی دارم، ایمان به فرآیندها و روندها، اثر نهایی آنها را بیشتر میکند.